7 شعر صبح بخیر برای تجدید انرژی

Melvin Henry 30-05-2023
Melvin Henry

شعر شامل امکان پوشش پیچیده ترین موضوعات و همچنین رایج ترین موضوعات است. در انتخاب زیر می توانید آیات صبح بخیر را بیابید. آنها متن هایی هستند که به لحظه ای اشاره می کنند که در آن فعالیت روزانه شروع می شود و حاوی امکان رویارویی با زندگی با نگرش خوب است.

1. صبح بخیر، می توانم وارد شوم؟ - پابلو نرودا

صبح بخیر... می توانم وارد شوم؟ نام من

پابلو نرودا است، من یک شاعر هستم. من می آیم

اکنون از شمال، از جنوب، از مرکز، از

دریا، از معدنی که در Copiapó بازدید کردم.

من می آیم از خانه من در Isla Negra و

همچنین ببینید: دنیای صوفیه (کتاب)، نوشته جوستین گاردر: خلاصه، تحلیل و شخصیت ها

از شما اجازه می خواهم وارد خانه شما شوم، تا

آیاتم را برای شما بخوانم تا بتوانیم صحبت کنیم...

پابلو نرودا (شیلی، 1904 - 1973) یکی از مهم ترین شاعران اسپانیایی زبان دوران اخیر بود. او در کار خود روی مضامین مختلفی کار کرد و هم سادگی و هم آوانگارد را بررسی کرد.

در این شعر مستقیماً خواننده را مخاطب قرار می دهد و خود را خالق متن معرفی می کند . او به خانه اش، خانه-موزه معروفش در ایسلا نگرا اشاره می کند، جایی که برخی از معروف ترین آثارش را در آنجا نوشته است.

بنابراین، از جایگاه خود به عنوان سخنران شاعرانه، اجازه ورود می خواهد. فضای صمیمی عمومی . با این منبع، او به این موضوع اشاره می کند که خواندن به نوعی مکالمه تبدیل می شود، مهم نیست که طرفین در زمان چقدر دور باشند وفضا.

به این ترتیب، به نظریه دریافت ادبی اشاره می کند که در اواسط قرن بیستم بسیار رایج بود. هر بار که کسی یکی از آیات او را می خواند، آنها را احیا و به روز می کند.

ممکن است برای شما جالب باشد: محبوب ترین اشعار پابلو نرودا: 1923 تا 1970

2. عاشقانه برخوردهای بیهوده (قطعه) - خولیو کورتازار

III

خانم جوان معلم

سپیدپوش از آنجا می گذرد؛

او در تاریکی خود می خوابد مو

شب هنوز معطر است،

و در اعماق مردمک های او

ستاره ها خوابیده اند.

صبح بخیر خانم

از راه رفتن با عجله؛

وقتی صدایش به من می خندد

من همه پرندگان را فراموش می کنم،

وقتی چشمانش برای من آواز می خواند

روز روشن تر می شود،

و من از پله ها بالا می روم

کمی شبیه پرواز کردن،

و گاهی اوقات درس می گویم.

خولیو کورتازار (آرژانتین) ، 1914 - 1984) یکی از نمایندگان بزرگ رونق آمریکای لاتین بود. اگرچه او به خاطر داستان‌های کوتاه و رمان‌هایش متمایز بود، اما شعر هم می‌گفت. در این ابیات او عشق خود را به معلمی اعلام می دارد که می توان آن را زندگی نامه ای دانست، زیرا در دوران جوانی در مدارس مختلف استان ها تدریس می کرد. توضیح می‌دهد که چگونه هر روز صبح هنگام پیاده‌روی به سمت محل کار، با همکاری که از راه دور او را تحسین می‌کرد برخورد می‌کرد. یک زن جوان زیبا با لباس سفید که فقط باید به او نگاه می کرد تا روحیه اش روشن شود.

3. کهروز خوبی داشته باشید - Mario Benedetti

روز خوبی داشته باشید... مگر اینکه برنامه های دیگری داشته باشید. امروز صبح با تمام کارهایی که قبل از خاموش شدن ساعت باید انجام دهم هیجان زده از خواب بیدار شدم. من امروز وظایفی دارم که باید انجام دهم. من مهمم وظیفه من این است که انتخاب کنم چه روزی را خواهم داشت. امروز می توانم شکایت کنم زیرا روز بارانی است ... یا می توانم شکر کنم زیرا گیاهان در حال آبیاری هستند. امروز می‌توانم احساس غمگینی کنم زیرا پول بیشتری ندارم... یا می‌توانم خوشحال باشم زیرا مالیم مرا وادار می‌کند تا برای خریدهایم عاقلانه برنامه‌ریزی کنم. امروز می توانم از سلامتی خود شکایت کنم ... یا می توانم از زنده بودنم خوشحال باشم. امروز می توانم از تمام چیزهایی که پدر و مادرم در دوران بزرگ شدنم به من نداده اند پشیمان باشم ... یا می توانم احساس شکر کنم که اجازه دادند به دنیا بیایم ، امروز می توانم گریه کنم زیرا گل رز خار دارد ... یا می توانم آن خارها را جشن بگیرم. گل رز داشته باشید امروز می توانم برای خودم متاسفم که دوستان زیادی ندارم... یا می توانم هیجان زده شوم و وارد ماجراجویی کشف روابط جدید شوم. امروز می توانم شکایت کنم چون باید بروم سر کار... یا می توانم از خوشحالی فریاد بزنم چون کار دارم. امروز می توانم شکایت کنم زیرا باید به مدرسه بروم ... یا می توانم با انرژی ذهنم را باز کنم و آن را با دانش جدید و غنی پر کنم. امروز می توانم زمزمه تلخی کنم چون باید کارهای خانه را انجام دهم... یا می توانم احساس افتخار کنم چون سقفی برای ذهنم دارم وبدن امروز روزی پیش روی من ظاهر می شود که منتظر است تا آن را شکل دهم و اینجا هستم، من مجسمه ساز هستم. آنچه امروز اتفاق می افتد به من بستگی دارد. من باید نوع روزی که قرار است داشته باشم را انتخاب کنم. روز خوبی داشته باشید... مگر اینکه برنامه های دیگری داشته باشید.

ماریو بندتی (اروگوئه، 1920 - 2009) یکی از برجسته‌ترین نویسندگان کشورش بود و ویژگی او نوشته‌ای بود که با زبانی مستقیم و ساده به زندگی روزمره می‌پردازد.

در "Que tienes" یک روز خوب" خواننده را مخاطب قرار می دهد و از آنها دعوت می کند تا از زندگی نهایت لذت را ببرند . بنابراین، او تأیید می کند که شیوه ای که در آن تصمیم می گیرد به هستی نگاه کند به هر فرد بستگی دارد ، زیرا همه چیز به دیدگاه بستگی دارد. به این ترتیب، او فراخوانی می کند تا جنبه مثبت چیزها را ارزش گذاری کند و واقعیتی را ایجاد کند که در آن از آنچه که یک فرد دارد قدردانی شود. . 425 - امیلی دیکینسون

صبح بخیر—نیمه شب—

من به خانه می آیم— روز—از من خسته شد— چگونه می توانم—او؟ خورشید و نورش جای شیرینی بود—من دوست داشتم آنجا بمانم—اما صبح—دیگر مرا نخواست—پس – شب بخیر – روز! می توانم نگاه کنم - درست است - وقتی شرق سرخ است کوه ها - چیزی دارند - در آن لحظه - چه چیزی باعث می شود که قلب - یک خارجی باشد - تو خیلی منطقی نیستی - نیمه شب - من روز را انتخاب کردم - اما - لطفاً این را بپذیر دختر- برگشت و رفت!

امیلی دیکینسون (1830 - 1886) یکی از این افراد استمعمایی ترین شاعران تاریخ ادبیات او برای خودش می نوشت و در طول زندگی اش خیلی کم منتشر می کرد. کار او سال ها بعد به دلیل شخصیت مدرنش توانست به رسمیت شناخته شود. برای او، خواننده باید متن را باز می کرد.

در این آیات او به قطب های مخالف روز و شب اشاره می کند. به لحظه غروب خورشید اشاره می کند و جای خود را به تاریکی می دهد. بنابراین، گوینده گرگ و میش را با انرژی دریافت می کند و حتی از آن استقبال می کند.

به همین ترتیب، به جنبه نمادین که هر دو لحظه دارند اشاره می کند. اگرچه او تصدیق می کند که روز، یعنی دنیای نور و رفاه خود را ترجیح می دهد، اما می تواند احتمال تاریکی را که شب به او می دهد بپذیرد.

شاید برای شما جالب باشد: اشعار نوشته امیلی دیکنسون درباره عشق، زندگی و مرگ

5. صبح بخیر - Nacho Buzón

من هرگز فراموش نمی کنم

آن روز را که از خواب بیدار شدم

در کنار شما

به یاد می آورم بدون اینکه بگویم

همچنین ببینید: 4 نوع عشق از نظر یونانیان باستان (آنها چیست و معنای آنها چیست)

یک کلمه

ما بوسیدیم

ما ذوب شدیم

ما دو در یک بودیم

یک در دو

هرگز فراموش نمی کنم

آن روزی که از خواب بیدار شدم

در کنار شما

مخصوصا

اگر

تکرار شود

در "صبح بخیر"، شاعر اسپانیایی ناچو بوزون (1977) به خوشبختی از بیدار شدن در کنار یک زن محبوب اشاره می کند. بنابراین، اولین باری را که در کنار او خوابید، به یاد می‌آورد و آرزو می‌کند که آن موقعیتی باشد که تکرار شود.

6. مالیخولیا - آلفونسینا استورنی

اوه،مرگ، من تو را دوست دارم، اما تو را می پرستم، زندگی...

وقتی برای همیشه به خواب رفتم در جعبه ام،

برای آخرین بار موفق شو

به من نفوذ کن خورشید بهاری را مردمک می زند.

مرا بگذار کمی زیر گرمای آسمان،

بگذار خورشید حاصلخیز در یخ من بلرزد...

ستاره خیلی خوب بود که سحرگاه بیرون آمد

تا به من بگوید: صبح بخیر

استراحت مرا نمی ترساند استراحت خوب است

اما قبل از اینکه مسافر پارسا مرا ببوسد <1

که هر روز صبح،

خوشبخت در کودکی، به پنجره های من می آمد.

آلفونسینا استورنی (1892 - 1938) یکی از مهمترین صداهای شعر آمریکای لاتین در دهه بیستم بود. قرن. او در "مالیخولیا" به نزدیک بودن مرگ اشاره می کند.

اگرچه گوینده می داند که پایان چیزی است که به زودی فرا می رسد، از او می خواهد که به او اجازه لذت بردن را بدهد. چیزهای کوچک وجود برای آخرین بار . بنابراین، او می خواهد از آفتاب و هوای تازه لذت ببرد، مزایای طبیعت را احساس کند که به نظر می رسد هر روز صبح به او صبح بخیر می گویند و برای بقیه روز تشویق می کند.

ممکن است برای شما جالب باشد: اشعار ضروری آلفونسینا استورنی و آموزه های او

7. صبحانه - لوئیس آلبرتو د کوئنکا

از شما خوشم می آید وقتی مزخرف می گویید،

وقتی بهم می خورید، وقتی دروغ می گویید،

وقتی با مادرتان به خرید می روید

و من به خاطر تو دیر به سینما می‌روم.تولد

و مرا با بوسه و کیک می پوشانی،

یا زمانی که خوشحالی و این نشان می دهد،

یا زمانی که با یک عبارت فوق العاده ای

که همه چیز را خلاصه می کند، یا وقتی می خندی

(خنده تو بارانی در جهنم است)،

یا وقتی مرا به خاطر فراموشی می بخشی.

اما من هنوز تو را بیشتر دوست دارم، آنقدر که تقریباً

نمی توانم در برابر آنچه در تو دوست دارم مقاومت کنم،

وقتی پر از زندگی از خواب بیدار می شوی

و اولین کاری که انجام می دهید این است که به من بگویید:

"امروز صبح به شدت گرسنه هستم.

می خواهم صبحانه را با شما شروع کنم."

لوئیس آلبرتو د کوئنکا (1950) شاعر اسپانیایی است که آثارش ماورایی و روزمره را تلاقی می کند. در «صبحانه» معشوقش را خطاب قرار می دهد و تمام آن حرکات ساده ای را فهرست می کند که او را هر روز عاشق می کند. وی در پایان اشاره می کند که بهترین کار این است که در کنار او از خواب بیدار شوید و روز را با لذت بردن از همراهی او شروع کنید .

Melvin Henry

ملوین هنری یک نویسنده باتجربه و تحلیلگر فرهنگی است که به جزئیات روندها، هنجارها و ارزش های اجتماعی می پردازد. ملوین با نگاهی دقیق به جزئیات و مهارت های تحقیقاتی گسترده، دیدگاه های منحصر به فرد و روشنگری را در مورد پدیده های فرهنگی مختلف ارائه می دهد که زندگی افراد را به روش های پیچیده ای تحت تأثیر قرار می دهد. به عنوان یک مسافر مشتاق و ناظر فرهنگ های مختلف، کار او نشان دهنده درک عمیق و درک تنوع و پیچیدگی تجربیات انسانی است. نوشته ملوین چه در حال بررسی تأثیر فناوری بر پویایی اجتماعی باشد و چه در حال کاوش در تلاقی نژاد، جنسیت و قدرت باشد، نوشته‌های ملوین همیشه قابل تامل و از نظر فکری محرک است. ملوین از طریق وبلاگ خود فرهنگ تفسیر، تجزیه و تحلیل و توضیح داده شده است، هدف آن الهام بخشیدن به تفکر انتقادی و پرورش گفتگوهای معنادار در مورد نیروهایی است که جهان ما را شکل می دهند.