Ray Bradbury's Fahrenheit 451: Summary and Analysis

Melvin Henry 14-03-2024
Melvin Henry

فارنهایت 451 یکی از معروف ترین رمان های دیستوپیایی قرن بیستم است. در آن، نویسنده آمریکایی ری بردبری (1920 - 2012) اهمیت تفکر انتقادی را برجسته کرد. وی همچنین درباره خطر وجودی مبتنی بر مصرف و سرگرمی هشدار داد.

چکیده

این اثر دنیایی را ارائه می‌کند که در آن کتاب ممنوع است. آتش نشانان وظیفه سوزاندن آنها را بر عهده دارند تا از سرایت "عفونت فکر" جلوگیری کنند. در واقع، عنوان کتاب برگرفته از دمایی است که کاغذ در آن می سوزد.

داستان درباره مونتاگ، آتش نشانی است که کار خود را انجام می دهد و زندگی ساده ای دارد. یک روز او با همسایه خود، زنی جوان به نام کلاریس آشنا می شود که به نظر متفاوت از بقیه مردم است. آنها چندین گفتگو دارند و دختر از او سؤالات زیادی می پرسد.

اولین بار شروع به زیر سوال بردن وجود و اعمال خود می کند. بی قراری برای دانستن اینکه چه چیزی نابود می کند، او را به خواندن کتاب سوق می دهد. بعد از این عمل او دیگر مثل سابق نخواهد بود و به مبارزه برای دفاع از آزادی می پیوندد.

شخصیت ها

1. Montag

او قهرمان داستان است. او به عنوان آتش نشان کار می کند و وقف محو کتاب های جامعه است. او با همسرش میلدرد زندگی می کند که با او رابطه ای دور دارد. وقتی با همسایه‌اش کلاریس دوست می‌شود، وضعیت او تغییر می‌کندنظام سرمایه داری. میل به ارضای و مصرف فوری چیزی بود که او را نگران می کرد، زیرا در حد افراط می تواند به افرادی منجر شود که به چیزی جز جستجوی لذت اهمیت نمی دهند .

به این ترتیب، دولتی به خود می بالد که شهروندان خود را در "خواب" نگه می دارد با اشباع داده ها:

اگر نمی خواهید مردی از نظر سیاسی بدبخت باشد، انجام ندهید. با نشان دادن دو جنبه از یک موضوع، او را نگران نکنید. یکی را به او نشان دهید... بگذارید مردم در مسابقه هایی شرکت کنند که باید کلمات محبوب ترین آهنگ ها را به خاطر بسپارند... آنها را با اخبار ضد آتش پر کنید. آنها احساس می کنند که اطلاعات آنها را غرق می کند، اما فکر می کنند باهوش هستند. به نظر آنها می رسد که فکر می کنند، بدون حرکت احساس حرکت خواهند کرد.

نویسنده این ایده ها را در دهه 1950 فرض کرد. در آن زمان، فناوری به سمت واقعیتی که امروز می شناسیم پیش می رفت. به همین دلیل، داستان او را می توان به عنوان پیشگویی از آنچه امروز در حال رخ دادن است درک کرد.

ژان بودریار فیلسوف پیشنهاد کرد که ما در عصر خودشیفتگی زندگی می کنیم، که در آن فرد فقط به آنچه مربوط به خود است علاقه مند است. شخص در دنیای ارتباطات مجازی، صفحه نمایش به مرکز توزیع همه شبکه‌های نفوذ تبدیل می‌شود و حاکی از پایان درونیات و صمیمیت انسان است.

در رمان، یکی از بزرگترینحواس پرتی میلدرد صفحه تلویزیون است. دنیای او حول برنامه هایی که پخش می شود می چرخد ​​و به نظر می رسد از احتمال مصرف کور شده است:

هرکس بتواند دیوار تلویزیونی در خانه خود نصب کند و امروز در دسترس همه باشد، خوشحالتر از کسی که ادعا می کند جهان را اندازه می گیرد ... پس ما به چه چیزی نیاز داریم؟ جلسات و باشگاه های بیشتر، آکروبات ها و جادوگران، ماشین های جت، هلیکوپتر، سکس و هروئین...

به این ترتیب، کار برادبری بیش از حد محرک ها و اطلاعاتی را که بر جامعه تأثیر می گذارد، پیش بینی می کرد . این یک واقعیت سطحی را نشان داد که در آن همه چیز آسان و زودگذر است:

مردم در مورد هیچ چیز صحبت نمی کنند ... آنها به ماشین، لباس، استخر شنا اشاره می کنند و می گویند عالی است! اما آنها همیشه یک چیز را تکرار می کنند، و هیچ کس چیزی متفاوت نمی گوید...

بنابراین، تنها راه مبارزه با اینرسی مردم، دفاع از اندیشه است. از این نظر، کتاب‌ها به‌عنوان تنها سلاح قدرتمند در برابر یک سیستم سازمان‌یافته نصب می‌شوند:

آیا اکنون می‌دانید که چرا از کتاب‌ها می‌ترسند و منفور هستند؟ منافذ روی صورت زندگی را آشکار کنید. افراد راحت فقط می خواهند چهره های مومی را ببینند، بدون منافذ، بدون مو، غیر قابل بیان.

3. کتاب به عنوان اسطوره

در پایان، مونتاگ نگهبانان کلام مکتوب را کشف می کند. آزادی اندیشه ها را ترویج می کنند و به جاودانگی کتاب ها ادای احترام می کنند. آنها می دانند که آزادی اجتماعی استچیزی جدایی ناپذیر از تفکر انتقادی ، زیرا برای دفاع از خود، افراد باید بتوانند از طریق ایده های خود با سیستم مقابله کنند.

در این راه، یکی از پیام های بزرگ رمان درک این موضوع است. اهمیت نوشتن و خواندن کتاب ها را می توان نمادهای خرد و تضمینی برای حفظ حافظه جمعی دانست . این افراد متون را حفظ می کنند تا از گم شدن آنها جلوگیری کنند. این در مورد احیای سنت شفاهی و پیروزی علیه دولت است.

برای ری بردبری بسیار مهم است که موضوع فرهنگ را به عنوان یک نیاز مبرم فرض کند . خانواده او از طبقه متوسط ​​جامعه بودند و به تحصیل دسترسی نداشتند. پس از پایان دبیرستان، خود را وقف روزنامه فروشی کرد و به برکت خودآموختگی بود که به مسیر نویسندگی رسید. به همین دلیل وی اظهار داشت:

اگر دنیا پر شود از افرادی که نمی خوانند، نمی آموزند، نمی دانند، نیازی به سوزاندن کتاب نیست

در مورد نویسنده

ری بردبری در سال 1975

ری بردبری در 22 اوت 1920 در ایلینوی، ایالات متحده آمریکا به دنیا آمد. هنگامی که تحصیلات متوسطه خود را به پایان رساند، به عنوان روزنامه‌فروش مشغول به کار شد.

در سال 1938 اولین داستان خود را با عنوان «معضل هولرباخن» در مجله تخیل منتشر کرد! در سال 1940 شروع به همکاری با مجله اسکریپت و با گذشت زمان تصمیم گرفت خود را وقف آن کندتا نوشتن کامل شد.

در سال 1950 Crónicas marcianas را منتشر کرد. با این کتاب او به شهرت قابل توجهی دست یافت و در سال 1953 فارنهایت 451، شاهکار او ظاهر شد. بعداً خود را وقف نوشتن فیلمنامه برای برنامه های Alfred Hitchcock Presents و The Twilight Zone کرد. چندین نمایشنامه نیز نوشت.

به دلیل شهرتش جوایز زیادی دریافت کرد. در سال 1992، یک سیارک به نام او نامگذاری شد: (9766) برادبری.در سال 2000، او بنیاد ملی کتاب را برای مشارکتش در نامه های آمریکا دریافت کرد. او مدال ملی هنر را در سال 2004 و جایزه پولیتزر را در سال 2007 به دلیل «کارنامه برجسته، پربار و عمیقاً تأثیرگذار خود به عنوان یک نویسنده بی‌نظیر داستان‌های علمی تخیلی و فانتزی دریافت کرد.»

او در 6 ژوئن 2012 درگذشت. و در سنگ نگاره خود تصمیم گرفت "نویسنده فارنهایت 451 ".

کتابشناسی

  • بودریار، ژان. (1997). "خلسه ارتباط ".
  • بردبری، ری.(2016). فارنهایت 451 .Planeta.
  • Galdón Rodríquez,Angel.(2011)."ظاهر و توسعه ژانر دیستوپیایی در ادبیات انگلیسی تحلیل ضد اتوپیاهای اصلی." Promethean: Revista de Filosofía y Ciencias, N° 4.
  • Luísa Feneja, Fernanda. (2012). "شورش پرومته در فارنهایت 45 ری بردبری: قهرمان داستان". Amaltea: مجله Mythocriticism , جلد 4.
  • McGiveron, Rafeeq O. (1998). "ساخت کارخانه آینه: آینه و خودآزمایی در فارنهایت 451 ری بردبری." انتقاد: بهار.
  • موزه حافظه و مدارا مکزیک. "کتاب سوزی".
  • اسمولا، رادنی. (2009). "زندگی ذهن و زندگی معنادار: تأملاتی در مورد فارنهایت 451". میشیگان قانون بررسی ، جلد 107.
شروع به زیر سوال بردن دنیای اطراف خود کنید.

2. کلاریس

کلاریس یکی از مهمترین شخصیت های روایت است. به عنوان یک کاتالیزور عمل می کند، زیرا تأثیر تعیین کننده در تغییر شکل قهرمان داستان است. او کسی است که اولین شک را ایجاد می کند و میل آنها را برای دانستن بیشتر برمی انگیزد.

لحظه کلیدی در رمان وجود دارد. مونتاگ، مانند بسیاری از شهروندان، به سؤال یا فکر کردن به چیزی عادت نداشت. او به سادگی کار می کرد و مصرف می کرد، بنابراین وقتی دختر از او سوال می کند، می فهمد که از وجودش لذت نمی برد:

خوشحالی؟ - او درخواست کرد. -من چه هستم؟ - فریاد زد مونتاگ

او خوشحال نبود. من خوشحال نبودم. خودش گفت. او آن را تشخیص داد. او شادی خود را مانند نقاب زده بود و دختر با نقاب فرار کرده بود و او نمی توانست در را بکوبد و از او بخواهد.

در مواجهه با گروهی از انسانیت، زن جوان از آن دفاع می کند. ایده مشاهده جهان و گفتگو با مردم، توانایی تفکر فراتر از آنچه تلویزیون و تبلیغات می گوید.

3. میلدرد

میلدرد کسی است که کم عمقی و پوچی زندگی خود را به مونتگ نشان می دهد. یکی از قربانیان فرهنگ مصرف است. آرزوی او هرگز ارضا نمی شود و فقط به جمع کردن علاقه دارد. قهرمان داستان متوجه می شود که هیچ وجه اشتراکی با او ندارد، آنها هرگز صحبت نمی کنند، که او عملا یک استناشناخته:

همچنین ببینید: 15 ویژگی رنسانس

و ناگهان میلدرد آنقدر برایش عجیب به نظر می رسید که انگار او را نمی شناخت. او، مونتاگ، در خانه شخص دیگری بود...

4. کاپیتان بیتی

او ایستگاه آتش نشانی را اداره می کند که مونتاگ در آن کار می کند. این شخصیت می تواند یک تناقض باشد، زیرا اگرچه او آنتاگونیست رمان است و خود را به عنوان مخالف کتاب نشان می دهد، اما دانش گسترده ای در مورد ادبیات دارد و پیوسته از کتاب مقدس استناد می کند.

در ابتدای کتاب مقدس رمان، هنگامی که آنها باید پیرزنی را بکشند که حاضر به ترک کتابخانه اش نیست، به او می گوید

او زندگی خود را در برج لعنتی بابل گذرانده است... او فکر می کند که با کتاب ها او خواهد شد. می تواند روی آب راه برود.

5. همکاران

به عنوان یک گروه همگن و ناشناس عمل می کنند. مونتاگ مانند یک ماشین خودکار زندگی می کرد و از دنیای اطراف خود غافل بود. بنابراین وقتی شروع به زیر سوال بردن همه چیز کرد و واقعاً به همکارانش نگاه کرد، فهمید که دولت این وظیفه را بر عهده گرفته است که استانداردسازی و یکنواختی را حفظ کند:

مونتاگ تکان خورد و دهانش باز ماند. آیا تا به حال آتش نشانی را دیده اید که موهای مشکی، ابروهای مشکی، صورت برافروخته و رنگ آبی پولادین نداشته باشد... همه آن مردها تصویری از خودش بودند!

6. پروفسور فابر

پروفسور فابر روشنفکری است که در دنیایی که در آن زندگی می کند جایی ندارد. با وجود مخالفت با رژیموجود دارد، او قادر به رویارویی با آن نیست و ترجیح می دهد زندگی آرامی داشته باشد. مونتاگ پس از "بیداری" به دنبال او می رود تا راهنمایی پیدا کند. او توضیح می‌دهد که دقیقاً کتاب‌ها نیست که می‌خواهند تحریم کنند، بلکه آنچه را که آنها دلالت می‌کنند:

این کتاب‌ها نیست که شما نیاز دارید، بلکه برخی از چیزهایی است که در کتاب‌ها بود. همان چیزی که امروزه در سینماها دیده می‌شود... شما می‌توانید آن را در بسیاری چیزهای دیگر پیدا کنید: صفحه‌های گرامافون قدیمی، فیلم‌های قدیمی، و دوستان قدیمی. آن را در طبیعت، در فضای داخلی خود جستجو کنید. کتاب‌ها فقط ظرفی بودند که در آن چیزی را نگه می‌داشتیم که می‌ترسیدیم فراموشش کنیم... جادو فقط در آنچه کتاب‌ها می‌گویند، در این است که چگونه پارچه‌های کیهان را می‌دوزند تا لباس جدیدی به ما بدهند...

7. گرنجر

این شخصیت در اواخر رمان به عنوان رهبر نگهبانان کلام مکتوب ظاهر می شود. او روشنفکری است که بر خلاف فابر تصمیم گرفته به ظریف ترین شکلی که می تواند با نظام مبارزه کند تا مورد آزار و اذیت قرار نگیرد. بنابراین هر یک از اعضای گروه باید یک کتاب را حفظ کنند. هنگامی که او مونتاگ را ملاقات می کند، او را تشویق می کند که نبرد را ادامه دهد:

این چیز شگفت انگیز در مورد مرد است. او هرگز آنقدر ناامید یا ناراحت نمی شود که از نو شروع نکند. او به خوبی می داند که کارش مهم و ارزشمند است.

زمینه تولید

پیشینه سوزاندنbooks

در 10 مه، 1933 ، نازی ها سوزاندن کتابها را برای "پاکسازی" فرهنگ آلمان آغاز کردند . متونی که آرمان‌هایی را علیه نازیسم تبلیغ می‌کردند، از آزادی دفاع می‌کردند یا به سادگی توسط نویسندگان یهودی، از بین رفتند.

هزاران نفر در میدان مرکزی برلین با گروه‌های موسیقی و جوزف گوبلز، وزیر تبلیغات و اطلاعات عمومی هیتلر، سخنرانی علیه انحطاط اجتماعی ایراد کرد. در آن روز، بیش از 25000 کتاب از جمله نویسندگانی مانند توماس مان، آلبرت انیشتین، استفان زوایگ، ارنست همینگوی و زیگموند فروید و دیگران سوزانده شد. به علاوه، چاپ مجدد هر یک از آن عناوین ممنوع بود.

وضعیت سیاسی-اجتماعی

فارنهایت 451 در سال 1953 منتشر شد. در آن زمان سرما جنگ به عنوان یک تهدید بزرگ برای جمعیت نصب شد. پس از مواجهه با دو جنگ جهانی، هیچ کس نمی خواست به درگیری ها ادامه دهد، اما تضاد بین ایدئولوژی ها بسیار پیچیده بود. این به یک مبارزه شدید بین سرمایه داری و کمونیسم تبدیل شد.

علاوه بر این، جوی ترس حاکم شد، زیرا پس از آنچه با بمب های اتمی در هیروشیما و ناکازاکی روی داد، آسیب پذیری زندگی انسان در برابر تهدید هسته ای.

در ایالات متحده فضای ظن و تردید وآزار و شکنجه به رهبری جوزف مک کارتی، سناتور جمهوری خواه، خالق کمیته فعالیت های غیر آمریکایی. بنابراین، کانال‌های قرمز به وجود آمدند، گزارش‌هایی در مورد نفوذ کمونیست‌ها بر رادیو و تلویزیون که شامل نام 151 شخصیت عمومی بود.

هدف شناسایی و سانسور بود. همه تلاش‌ها برای انتقال آرمان‌هایی که مخالف آن چیزی بود که کشور طرفدار آن بود. تأثیر رسانه ها بر مردم از قبل شناخته شده بود، بنابراین باید از گسترش کمونیسم جلوگیری می شد. بردبری یک پست فیس اضافه کرد که در آن فرآیند خلاقیت خود را بازگو کرد. او در آنجا اظهار داشت که این رمان را تنها در نه روز در زیرزمین یک کتابخانه نوشته است. او از ماشین تحریر سکه ای استفاده می کرد. در واقع، این برای او 9.50 دلار هزینه داشت.

نمی‌توانم به شما بگویم که چه ماجراجویی هیجان‌انگیزی بود، روز به روز، حمله به ماشین اجاره‌ای، فرو کردن سکه‌ها به آن، کتک زدن آن مانند دیوانه، دویدن از پله‌ها بالا برو سکه های بیشتری بگیر، بین قفسه ها برو و دوباره با عجله بیرون برو، کتاب ها را بیرون بیاور، صفحات را موشکافی کند، بهترین گرده های دنیا را نفس بکش، گرد و غبار کتاب ها، که آلرژی های ادبی ایجاد می کند...

نویسنده حتی بیان کرد "من ننوشتم F ahrenheit 451 ، او برای من نوشت". متاسفانه،در محیطی که در ایالات متحده حاکم بود، برای یک ناشر بسیار پیچیده بود که بخواهد با کتابی که به سانسور اشاره دارد، ریسک کند. با این حال، این هیو هفنر بود که تشویق شد آن را در مجله Playboy منتشر کند و 450 دلار به بردبری پرداخت.

تحلیل رمان

جنسیت: دیستوپیا چیست؟

بعد از فجایع مختلفی که در قرن بیستم رخ داد، روح مدینه فاضله از بین رفت. رویای یک جامعه کامل که در دوران رنسانس به وجود آمده بود و پس از انقلاب فرانسه تشدید شده بود، زمانی که ایمان مطلق به پیشرفت وجود داشت، زیر سوال رفت.

بعضی از رویدادها مانند جنگ های جهانی، رژیم اتحاد جماهیر شوروی و بمب اتمی امید به آینده ای بهتر را کاهش داد. فناوری وارد شد و شادی را به همراه نداشت، علاوه بر این که امکان نابودی غیرقابل تصوری را به همراه داشت.

به همین ترتیب، سرمایه داری خطر انبوه شدن و ظهور فردی را که فقط به مصرف اهمیت می داد دلالت می کرد. به همین دلیل ژانر ادبی جدیدی متولد شد که در آن تلاش شد خطرات کنترل سیاسی و فقدان آزادی اندیشه محکوم شود.

آکادمی سلطنتی اسپانیا دیستوپیا را به عنوان "بازنمایی خیالی جامعه آینده با ویژگی های منفی که باعث از خود بیگانگی انسان می شود" تعریف می کند. به این ترتیب دنیاها توسطدولت های توتالیتر که هر جنبه ای از زندگی مردم را تعریف می کنند. در این آثار، قهرمان داستان «بیدار می شود» و با شرایط اجتماعی مواجه می شود که باید با آن زندگی کند.

فارنهایت 451 یکی از معروف ترین دیستوپیاها است. از قرن بیستم، از آنجایی که انتقادی اجتماعی از جهتی که جامعه در پیش گرفته بود اعمال کرد و به عنوان یک هشدار عمل کرد. علی‌رغم سال‌هایی که از انتشار آن می‌گذرد، همچنان مرتبط است، زیرا نشان می‌دهد که آینده غیرانسانی بدون دسترسی به فرهنگ چگونه خواهد بود.

موضوعات

1. شورش

شخصیت داستان رمان متعلق به مکانیسم قدرت است. او به عنوان یک آتش نشان کار می کند، او مسئول حذف کتاب های است و بنابراین اجازه می دهد استبداد ادامه یابد . این موقعیتی است که به شما احساس قدرت و بخشی از یک سیستم می دهد. با این حال، دیدار او با کلاریس باعث می شود دیدگاهش را تغییر دهد.

از آن لحظه، شک و سپس نافرمانی بوجود می آید. مونتاگ تعجب می کند که کتاب هایی که بسیار خطرناک هستند و شروع به خواندن می کنند چیست؟ بنابراین، در برابر ایدئولوژی مسلط که انطباق، بی تفاوتی و جستجوی لذت را ممتاز می کند، تفکر انتقادی را توسعه می دهد. در رمان، زمانی که شخصیت برای اولین بار کتابی را برمی‌دارد، این روند به صورت استعاری نشان داده می‌شود:

دست‌های مونتاگ آلوده بودند و به زودی آلوده می‌شدند.بازوها سمی را که از مچ دستش تا آرنج و شانه اش بالا می رفت احساس می کرد...

این «عفونت» آغاز شورش اجتماعی است که قهرمان داستان درگیر آن خواهد شد. پس از درک گناه خود، او دیگر نمی تواند به واقعیت قبلی بازگردد و باید به مبارزه بپیوندد.

اگرچه او مصمم است، اما ثابت می کند که این یک روند طولانی بحث و گفتگوی مداوم است. در راه او، چندین راهنما مانند کلاریس و فابر وجود خواهند داشت که کنجکاوی او را برای دانش برمی انگیزند. از طرف دیگر، کاپیتان بیتی است که سعی می کند او را منصرف کند.

همچنین ببینید: دنیای جدید شجاع اثر آلدوس هاکسلی: خلاصه، تحلیل و شخصیت های کتاب

در پایان رمان، ملاقات با گرنجر قطعی می شود. او کسی است که این ایده را در او القا می کند که تنها راه ایجاد تغییر از طریق عمل است :

من از رومی به نام وضعیت موجود متنفرم - او به من گفت. چشمانت را پر از شگفتی کن، طوری زندگی کن که انگار قرار است در ده ثانیه آینده بمیری. کیهان را رصد کنید. این فوق العاده تر از هر رویایی است که در یک کارخانه ساخته یا پرداخته شده است. ضمانت نخواهید، امنیت نخواهید، هرگز چنین حیوانی وجود نداشته است. و اگر وجود داشته باشد، باید یکی از خویشاوندان تنبلی باشد که روزهایش را وارونه می گذراند، از شاخه آویزان می شود و تمام عمرش را می خوابد. گفت به جهنم. درخت را تکان دهید تا تنبلی بر سرش بیفتد.

2. نقد سرمایه داری

یکی از انتقادات بزرگ برادبری مربوط به فرهنگ

Melvin Henry

ملوین هنری یک نویسنده باتجربه و تحلیلگر فرهنگی است که به جزئیات روندها، هنجارها و ارزش های اجتماعی می پردازد. ملوین با نگاهی دقیق به جزئیات و مهارت های تحقیقاتی گسترده، دیدگاه های منحصر به فرد و روشنگری را در مورد پدیده های فرهنگی مختلف ارائه می دهد که زندگی افراد را به روش های پیچیده ای تحت تأثیر قرار می دهد. به عنوان یک مسافر مشتاق و ناظر فرهنگ های مختلف، کار او نشان دهنده درک عمیق و درک تنوع و پیچیدگی تجربیات انسانی است. نوشته ملوین چه در حال بررسی تأثیر فناوری بر پویایی اجتماعی باشد و چه در حال کاوش در تلاقی نژاد، جنسیت و قدرت باشد، نوشته‌های ملوین همیشه قابل تامل و از نظر فکری محرک است. ملوین از طریق وبلاگ خود فرهنگ تفسیر، تجزیه و تحلیل و توضیح داده شده است، هدف آن الهام بخشیدن به تفکر انتقادی و پرورش گفتگوهای معنادار در مورد نیروهایی است که جهان ما را شکل می دهند.