آیدا ویتال: 10 شعر ضروری

Melvin Henry 11-03-2024
Melvin Henry

آیدا ویتال، شاعر اروگوئه‌ای، عضو نسل 45 و نماینده شعر ذات‌گرا، یکی از مهم‌ترین صداهای شاعرانه در جهان اسپانیایی-آمریکایی است.

خوزه رامون ریپول منتقد می‌گوید. در مقاله ای با عنوان "از طریق دیگران، 10. ایدا ویتال یا تقلیل بی نهایت"، آثار ویتال دارای سه عنصر اساسی است: زندگی، اخلاق و فعل.

به گفته او ریپول آنچه را که شعر ویتال از زندگی دارد انجام می دهد. نه به معنای زندگی‌نامه‌ای، بلکه به معنایی ضروری، یعنی آهنگ زندگی، در زمان حال، که تبدیل به تصویری زنده و ابدی می‌شود. آنچه اخلاقی است این است که او را وادار می کند که به دیگری نگاه کند و به او فضا، وجود و کرامتش بدهد. در نهایت، فعل کلید، پل نزدیک شدن به رویداد شاعرانه را فراهم می کند.

در این مقاله، بیایید با برخی از اشعار ایدا ویتال آشنا شویم، که حرفه و میراثش به او اجازه داده است که با آنها دست و پنجه نرم کند. چهره هایی مانند اکتاویو پاز یا خوان کارلوس اونتی.

1. فورتونا

در این شعر، ویتال امتیازات وجود یک زن را مرور می‌کند، که توسط رشته‌های داستانی که آزادی اولیه را برای زنان به وجود می‌آورد می‌گشاید.

سالها، لذت بردن از اشتباه

و تصحیح آن،

قادر به صحبت کردن، راه رفتن آزاد،

نبود مثله شده،

نه وارد شدن به کلیساها،

خواندن، گوش دادن به موسیقی محبوب،

شب بودن موجودی شبیه (1949) .

  • وفادار (1976 و 1982).
  • گاردن سیلیس (1980) .
  • جستجوی غیرممکن ، (1988).
  • باغهای خیالی (1996)
  • نور از این حافظه (1999)
  • Mella y sieve (2010).
  • Survival (2016).
  • برفک حداقلی (2016)
  • شعر جمع شد. 2017.
  • نثر، نقد و مقاله

    • سروانتس در زمان ما (1947) .
    • مانوئل باندیرا، سیسیلیا مایرلس و کارلوس دراموند دی آندراده. سه عصر در شعر کنونی برزیل (1963) .
    • Juana de Ibarbourou. فصل شرقی زندگی و کار ( 1968).
    • قابلیت پیوندها (2012).
    • درباره گیاهان و حیوانات: رویکردهای ادبی (2003).

    جوایز و تقدیرها

    • جایزه اکتاویو پاز (2009).
    • Doctor honoris causa causa توسط دانشگاه جمهوری (2010).
    • جایزه آلفونسو ریس (2014).
    • جایزه رینا سوفیا (2015).
    • جایزه شعر بین المللی فدریکو گارسیا لورکا (2016).
    • جایزه مکس جیکوب (2017) ).
    • جایزه FIL برای ادبیات در زبان های عاشقانه (نمایشگاه کتاب گوادالاخارا، 2018).
    • جایزه سروانتس (2018).
    در روز.

    در یک تجارت ازدواج نکنید،

    با بز اندازه گیری شود،

    از حکومت خویشاوندان رنج ببرید

    یا سنگسار قانونی.

    دیگر هیچ وقت رژه نروید

    و کلماتی را که براده های آهن را در خون می اندازند قبول نکنید.

    خودتان پیدا کنید<1

    یک موجود غیرقابل پیش بینی دیگر

    روی پل نگاه.

    انسان و زن نه بیشتر و نه کمتر.

    2. رازها

    برای شاعر، عشق نه به عنوان آتشی خروشان، بلکه به مثابه فیض، چراغی که روشن می شود تا شاهد آنچه مشترک است، آنچه انتظار است، ارائه شود.

    شخصی دری را باز می‌کند

    و عشق را دریافت می‌کند

    گوشت زنده شده.

    کسی که کور می‌خوابد،

    یک ناشنوا، آگاهانه،

    در میان خوابش

    سوزن،

    نشانه ای بیهوده پیدا می کند

    در بیداری.

    از خیابان های ناشناخته گذشت،

    زیر آسمان نور غیرمنتظره.

    او نگاه کرد، دریا را دید

    و کسی داشت که آن را به او نشان دهد.

    ما چیزی را انتظار داشتیم:

    و شادی پایین آمد،

    مثل یک ترازو جلوگیری شده.

    3. تبعیدی ها

    ریشه ها را بشکن، مسیر را بدون آینه دید قدم بزن، سرگیجه داشته باشی، از تنهایی بترس... این سرنوشت کسانی است که از تبعید رنج می برند، کسانی که رانده شده اند. به شب بی خانمانی، غریبی.

    ...بعد از این همه رفت و آمد اینجا و آنجا.

    Francisco de Aldana

    آنها اینجا هستند و آنجا: به هر حال،

    هیچ جا.

    هر افق: جایی که یک اخگرجذب می کند.

    آنها می توانند به سمت هر شکافی بروند.

    هیچ قطب نما یا صدایی وجود ندارد.

    آنها از بیابان هایی عبور می کنند که خورشید تند

    یا آن یخ زدگی می سوزاند

    و مزارع بی نهایت بدون محدودیت

    که آنها را واقعی می کند،

    که آنها را جامد و چمن می کند.

    همچنین ببینید: 48 بهترین رمان عاشقانه برای خواندن و عاشق شدن

    نگاه مانند یک سگ،

    بدون حتی تکان دادن دم.

    نگاه دراز می کشد یا عقب می نشیند،

    در هوا اسپری می کند

    اگر کسی نباشد آن را برمی گرداند.

    نه به خون برمی گردد و نه به

    کسی که باید می رسد.

    فقط به خودی خود حل می شود.

    4 . این جهان

    نمادهای فضای خود، ساخت وجود، سکونت درونی اش، تعلق به خود به عنوان یک عمل آزادی، چیزی است که در این شعر آیدا به ما ارائه می دهد. ویتال. بگذارید صدای او ما را به کشف دنیای او دعوت کند.

    من فقط این جهان روشنگر را می پذیرم

    واقعی، بی ثبات، مال خودم.

    من فقط هزارتوی ابدی آن را تعالی می بخشم

    و نور امن او، حتی اگر پنهان شود.

    بیدار یا بین خواب،

    طبقه همکف قبر او

    و صبرش در من است

    آن که شکوفا می شود.

    دایره ای ناشنوا دارد،

    شاید برزخ،

    جایی که کورکورانه منتظرم

    باران، آتش

    زنجیر باز شده است.

    گاهی اوقات نور آنها تغییر می کند،

    این جهنم است. گاهی اوقات، به ندرت،

    بهشت.

    شاید کسی

    درهای باز،

    فراتر

    وعده ها، جانشینی ها را ببیند.

    من فقط در او زندگی می کنم،

    به او امید دارم،

    وشگفتی به اندازه کافی وجود دارد.

    من در آن هستم،

    من ماندم،

    من دوباره متولد شدم.

    5. تصادفات شبانه

    در سکوت شب، واژه‌ها ورود خود را می‌سازند، مترجمان آگاهی، ترس‌ها، ژرفای جان. آن فضای شبی که همه چیز در آن ساکت است، فرصت دیدار کلام نشخوارکننده باطن ماست که فقط در برابر موسیقی خاموش می شود.

    کلمات دقیق، اگر دراز بکشی

    آنها نگرانی های خود را با شما در میان می گذارند.

    درختان و باد با شما بحث می کنند

    و چیزهای غیر قابل انکار را به شما می گویند

    و حتی ممکن است جیرجیرک ظاهر شود

    که در میان بی خوابی شبتان

    بخوانید تا به اشتباهات خود اشاره کنید.

    اگر بارانی ببارد، چیزهای خوبی به شما خواهد گفت

    که نیش می زند. و شما را رها کنم

    روح، آه، مانند یک بالشتک.

    فقط باز کردن خود در برابر موسیقی شما را نجات می دهد:

    این، همان چیزی که لازم است، شما را می فرستد

    همچنین ببینید: آنتیگونه: خلاصه، تحلیل و معنای تراژدی سوفوکل

    در بالش کمی کمتر،

    دلفین نرم حاضر به همراهی شما،

    به دور از استرس و اعتراض،

    در میان نقشه های عجیب شبانه.

    بازی کنید تا هجاهای دقیق را حدس بزنید

    که به نظر می رسد مانند نت، مانند شکوه،

    که او می پذیرد تا شما را گهواره کنند،

    و آرایش می کنند برای خسارت روزها.

    6. یک نقاش بازتاب می کند

    کلمه و تصویر، شعر و نقاشی، ازدواجی کهن که در این شعر به زبان می آید و هنرهای نقاش از آن تداعی می شود. بله برای یکیاز سوی دیگر، نویسنده ای مانند خوزه ساراماگو، در رمان راهنمای نقاشی و خوشنویسی، به محدودیت های بین این دو می اندیشد، ویتال پل ها را گسترش می دهد، بوم را در پژواک های موزون کلمه ای که تداعی می کند ادامه می دهد. نقاشی های زنده در تخیل.

    چقدر این دنیای ساکت چیزهای کمی دارد

    ،

    فراتر از چیزهای من.

    آن خورشیدی هست که آتش می زند

    دیوارهای همسایه،

    خطوط برق

    و اینجا وارد نمی شود زیرا

    مرد غمگین چه فکری می کند،

    لبه کلاه<1

    که با از دست دادن فنجان

    دیگر دیوار را ترک نمی کند

    و من برای بیضی دارم.

    و گلهای پارچه ای،

    آن مرغ هندی آرزو داشت

    تازه و زیبا باشد

    و پژمرده زنده ماند،

    آنها چه خواهند گفت، ابدی های من؟

    اخرها، یاسی ها، گل های رز من،

    عاج من کج شده

    سایه هایی که در هم می آمیزند

    خطوط فال من،

    هستند , در پادشاهی آرام آنها.

    نه خورشید در بیرون مهم است. نور و سایه ها

    مرا در میان چیزهایم رها کن.

    دوباره همدیگر را ملاقات خواهیم کرد

    اگر در پارک کوچک،

    نقاشی می کنم و به کوروت فکر می کنم .

    من حتی سبکتر خواهم بود:

    در آبرنگهای روشن

    جدیدترین، که نیاز به

    گذراندن اشکال دارد

    از میان مهی که

    رنگ کافی است.

    من یک ماندولین را نقاشی خواهم کرد

    که با رقص

    خواص من است

    با یکدیگر با سایه هایشان،

    با نورها و بانوازش های

    که ظریف را در آغوش می کشد

    اشیای دوست داشتنی من.

    و اکنون تمام بولونیا

    صورتی ملایم خواهد بود

    بدون هیچ پیش فرض،

    درباره کسالت کشنده

    بله، قرن نوزدهم،

    کارگاه های شیر و مزارع یونجه،

    کوه ها و آسمان ها.

    0>نزدیک خواهرانم،

    برای چیزهایم سفر خواهم کرد.

    6. پسماند

    دغدغه گذر زمان، از آرزوهای هوس انگیز خاطره، گاه زنده، گاه مبهم، در آثار شاعر وجود دارد. این بی قراری جهانی است: در مواجهه با آنچه زیسته است، به نظر می رسد تنها رأس دنباله ای کف آلود و پر جنب و جوش باقی می ماند، سپس قطب نمای باز که ارتعاش خود را رها می کند تا زمانی که در اقیانوسی یکنواخت ادغام شود. اما اگر چیزی باقی بماند، چه چیزی باقی می‌ماند، آیا آن چیزی است که به آن شعر می‌گویند؟ باقی مانده خاکستری در حافظه.

    از سفرهای باستانی باقی مانده است

    سکه های مرموز

    که ادعای ارزش های نادرست دارند.

    از حافظه فقط برمی آید

    پودر و عطری مبهم.

    شعر است؟

    7. کتاب

    ویتال آهنگی را به فراموش‌شده‌ها، به بد دوست‌داشتنی‌های دوران مدرن، به آهنگی که به ندرت در قفسه‌های خانه‌ها به نمایش گذاشته می‌شود، به ما تقدیم می‌کند.

    حتی اگر هیچ کس دیگر به دنبال تو نیست، من به دنبال تو می گردم.

    یک عبارت زودگذر و من شکوه های دیروز را جمع می کنم

    برای روزهای کم حرف،

    به زبانی از غوغاهای غیرمنتظره.

    زبانی که از a استفاده می کندباد زائر

    برای پرواز بر فراز سکون های مرده.

    از یک فصل شیرین خیالی می آید؛

    به سمت زمانی غیرقابل تحمل تنهایی می رود.

    هدیه کنید که بین صداهای براق ارائه می شود،

    برای بسیاری از سوءتفاهم ها، او همچنان

    در فرو رفتن، ریشه عمیق کف دست،

    محکوم به اینکه خودش را با عده کمی درک می کند، اصرار می کند.

    3> 8. برگ های طبیعی

    برگ وعده ای است که بر آن حافظه و احساسات بنا می شود. آنها، همراه با مداد، مرحله ای هستند که ارواح پنهان، در قالب کلمات یا نقاشی ها، از سکته های مغزی، در آن ظاهر می شوند. آنها نوید روزی هستند که وقتی صدایی نداریم شنیده شوند.

    ... یا ریشه دار بودن، نوشتن در فضایی یکسان

    همیشه، خانه یا انحرافی.

    José M. Algaba

    من یک مداد را از میان تغییرات می کشم،

    یک برگه، فقط کاغذ، که دوست دارم

    درخت، سرزنده و دوباره متولد شده،

    که شیره تراوش می کند و نه غم بیهوده

    و نه شکنندگی، انحلال؛

    برگی که توهم آور بود، خودمختار،

    می تواند مرا روشن کند، مرا

    به گذشته از طریق یک مسیر صادقانه می برد:

    دیوارهای کور را باز کن و

    داستان واقعی افراد تخریب شده را پاک کن

    ترفندهایی که پیروز می شوند.

    صفحه و مداد، برای داشتن گوش پاک،

    کنجکاو و بی اعتماد.

    9. کلمه

    ویتال، مانند بسیاری از شاعران، نمی تواند از وسوسه نوشتن در مورد این عاشق بی نظیر کهکلمه. کاتالینا گاسپار محقق ونزوئلایی در کتاب خود می‌گوید: تأمل در کلمه و خود عمل خلاقانه، در مورد خود متنی که همزمان نوشته شده و مورد بحث قرار می‌گیرد، تمرینی است برای خود بازتابی زیبایی‌شناختی. 5> . در این شعر، این نگاه پدیدار می شود.

    کلمات انتظاری،

    خود افسانه ای،

    وعده معانی ممکن،

    هوا،

    0>هوایی،

    هوا،

    ariadnes.

    یک اشتباه کوتاه

    آنها را زینتی می کند.

    دقت وصف ناپذیر آنها<1

    ما را پاک می کند.

    10. قطره

    شاعر به زندگی می نگرد، تجلی آن را تماشا می کند. این بار آنها قطره هایی هستند که با لطف خود، زندگی را لمس می کنند، که بر عادل و ناعادل می ریزند، که اثر خود را بر کریستال ها می گذارند و معانی حک شده بر آنها می گذارند. قطره ها چه می گویند؟

    آیا درد می کنند و ذوب می شوند؟

    فقط باران نیستند.

    شیطان در تعطیلات،

    گربه های یک پادشاهی شفاف،

    آنها آزادانه از میان پنجره ها و نرده ها،

    آستانه های برزخ خود می دوند،

    همدیگر را دنبال می کنند، همدیگر را تعقیب می کنند،

    شاید آنها از تنهایی تا عروسی،

    آب می شوند و یکدیگر را دوست خواهند داشت.

    آنها رویای مرگ دیگری را در سر می پرورانند.

    بیوگرافی ایدا ویتال

    نسل 45. از چپ به راست، ایستاده: ماریا زولما سیلوا ویلا، مانوئل کلاپس، کارلوس ماگی، ماریا اینس سیلوا ویلا، خوان رامون خیمنز، ایده ویلارینو، امیر رودریگز مونگال، آنخل راما. نشسته: خوزه پدرو دیاز،آماندا برنگوئر، [زن ناشناس]، ایدا ویتال، الدا لاگو، مانوئل فلورس مورا.

    متولد سال 1923، ایدا ویتال شاعر، مقاله‌نویس، استاد دانشگاه، مترجم و منتقد ادبی اهل مونته ویدئو، اروگوئه، بزرگ شده در سال 1923 است. خانواده ای از مهاجران ایتالیایی

    در آن کشور، ویتال در رشته علوم انسانی تحصیل کرد و به عنوان معلم کار کرد. او بخشی از نسل 45 محسوب می شود، جنبشی از نویسندگان و هنرمندان اروگوئه ای که بین سال های 1945 تا 1950 در صحنه عمومی ظاهر شدند. از اعضای این جنبش می توان به آنجل راما، شوهر اول ویتال، و ماریو بندتی اشاره کرد.

    در طول دهه شصت، او مجلات مختلفی را در اروگوئه کارگردانی کرد، مانند روزنامه Época و مجلات Clinamen و Maldoror .

    او در سال 1974 در نتیجه سرکوب دیکتاتوری اروگوئه که بین سال‌های 1973 و 1985 حکومت می‌کرد، مجبور به تبعید به مکزیک شد. کشور.

    اگرچه در سال 1984 به اروگوئه بازگشت، اما در سال 1989 به همراه همسر دومش، شاعر انریکه فیرو، به تگزاس نقل مکان کرد. او تا سال 2016 که بیوه شد در آنجا زندگی کرد. او در حال حاضر در اروگوئه اقامت دارد.

    همچنین به 6 شعر ضروری ماریو بندتی مراجعه کنید.

    کتابهای ایدا ویتال

    شعر

    • نور این خاطره

    Melvin Henry

    ملوین هنری یک نویسنده باتجربه و تحلیلگر فرهنگی است که به جزئیات روندها، هنجارها و ارزش های اجتماعی می پردازد. ملوین با نگاهی دقیق به جزئیات و مهارت های تحقیقاتی گسترده، دیدگاه های منحصر به فرد و روشنگری را در مورد پدیده های فرهنگی مختلف ارائه می دهد که زندگی افراد را به روش های پیچیده ای تحت تأثیر قرار می دهد. به عنوان یک مسافر مشتاق و ناظر فرهنگ های مختلف، کار او نشان دهنده درک عمیق و درک تنوع و پیچیدگی تجربیات انسانی است. نوشته ملوین چه در حال بررسی تأثیر فناوری بر پویایی اجتماعی باشد و چه در حال کاوش در تلاقی نژاد، جنسیت و قدرت باشد، نوشته‌های ملوین همیشه قابل تامل و از نظر فکری محرک است. ملوین از طریق وبلاگ خود فرهنگ تفسیر، تجزیه و تحلیل و توضیح داده شده است، هدف آن الهام بخشیدن به تفکر انتقادی و پرورش گفتگوهای معنادار در مورد نیروهایی است که جهان ما را شکل می دهند.